کلمه جو
صفحه اصلی

شفشفه

فرهنگ فارسی

بند قبا

لغت نامه دهخدا

( شفشفة ) شفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] ( ع مص ) لرزیدن. || آمیخته شدن. || شاشیدن بول و مانند آن. || آمیخته شدن پشک گیاه را چنانکه بسوزد آنرا. || پراکندن دوا بر جراحت. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خشک کردن گرما و سرما چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نزار کردن غم تن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).نزار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).

شفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] ( ع اِ ) بند قبا. ( دهار ).

شفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] (ع اِ) بند قبا. (دهار).


شفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] (ع مص ) لرزیدن . || آمیخته شدن . || شاشیدن بول و مانند آن . || آمیخته شدن پشک گیاه را چنانکه بسوزد آنرا. || پراکندن دوا بر جراحت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک کردن گرما و سرما چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نزار کردن غم تن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).نزار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).



کلمات دیگر: