کلمه جو
صفحه اصلی

فگنده سر

فرهنگ فارسی

کنایه از مراقبه کردن باشد یا کنایه از خجل و منفعل و شرمنده نیز هست .

لغت نامه دهخدا

فگنده سر. [ ف َ / ف ِ گ َ دَ / دِ س َ ] ( ص مرکب ) فکنده سر.کنایه از مراقبه کردن باشد. ( از برهان ). بدین ترکیب صفت است و معنی مصدری برای آن درست نیست. در حال مراقبه. || کنایه از خجل و منفعل و شرمنده نیز هست. ( برهان ). سرافگنده. رجوع به سرافگنده شود.


کلمات دیگر: