کلمه جو
صفحه اصلی

علبه

عربی به فارسی

قوطي , چاي دان , نارنجک , گازاشک اور , کوله پشتي , بقچه , دسته , گروه , يک بسته(مثل بسته سيگاروغيره) , يکدست ورق بازي , بسته بندي کردن , قرار دادن , توده کردن , بزور چپاندن , بارکردن , بردن , فرستادن , بسته , بسته کوچک , قوطي (سيگار و غيره) , قلع , حلبي , حلب , باقلع يا حلبي پوشاندن , سفيد کردن , درحلب ياقوطي ريختن , حلب کردن


فرهنگ فارسی

ابن زید بن عمرو بن زید بن جشم بن حارثه بن حرث بن خزرج ابن عمرو بن مالک بن اوس انصاری اوسی از جمله بکائین در عزوه تبوک است

لغت نامه دهخدا

( علبة ) علبة. [ ع ِ ب َ ] ( ع اِ ) گره درشت از درخت که از آن کنده پای مجرمان و زندانیان و بندیان سازند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شیردوشه چرمین. ( منتهی الارب ). عُلبة. ج ، عِلب.

علبة. [ ع ُ ب َ ] ( ع اِ ) نخل دراز. || شیردوشه چرمین یا چوبین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عِلبة. ج ، عُلب ، عِلاب.

علبة. [ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن زیدبن عمروبن زیدبن جشم بن حارثةبن حرث بن خزرج بن عمروبن مالک بن أوس انصاری أوسی. از جمله بکائین در غزوه تبوک است. ( از الاصابة ج 4 قسم اول ص 261 ).

علبة. [ ع ِ ب َ ] (ع اِ) گره درشت از درخت که از آن کنده ٔ پای مجرمان و زندانیان و بندیان سازند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیردوشه ٔ چرمین . (منتهی الارب ). عُلبة. ج ، عِلب .


علبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن زیدبن عمروبن زیدبن جشم بن حارثةبن حرث بن خزرج بن عمروبن مالک بن أوس انصاری أوسی . از جمله ٔ بکائین در غزوه ٔ تبوک است . (از الاصابة ج 4 قسم اول ص 261).


علبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) نخل دراز. || شیردوشه ٔ چرمین یا چوبین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عِلبة. ج ، عُلب ، عِلاب .



کلمات دیگر: