کلمه جو
صفحه اصلی

عشه

فرهنگ فارسی

از قرای ذمار است در یمن

لغت نامه دهخدا

( عشة ) عشة. [ ع َش ْ ش َ ] ( ع اِ ) درخت کم شاخ باریک شاخ در جای خراب رسته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زمین درشت و خشک. ( منتهی الارب ). زمین کم درخت ، و گویند زمین سخت. || نخل ، هرگاه سعف و برگ آن اندک گردد و انتهای آن باریک شود. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) زن باریک استخوان دست وپا. ( منتهی الارب ). مؤنث عش ، یعنی زن درازقد و اندک گوشت ، و یا زنی که استخوانهای دست و پای او دقیق و ریزه باشد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عَش شود.

عشة. [ ع َش ْ ش َ ] ( اِخ ) از قرای ذمار است در یمن. ( از معجم البلدان ).

عشة. [ ع َش ْ ش َ ] (اِخ ) از قرای ذمار است در یمن . (از معجم البلدان ).


عشة. [ ع َش ْ ش َ ] (ع اِ) درخت کم شاخ باریک شاخ در جای خراب رسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زمین درشت و خشک . (منتهی الارب ). زمین کم درخت ، و گویند زمین سخت . || نخل ، هرگاه سعف و برگ آن اندک گردد و انتهای آن باریک شود. (از اقرب الموارد). || (ص ) زن باریک استخوان دست وپا. (منتهی الارب ). مؤنث عش ، یعنی زن درازقد و اندک گوشت ، و یا زنی که استخوانهای دست و پای او دقیق و ریزه باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به عَش ّ شود.


دانشنامه عمومی

عشه (روستا). عشه به عربی ( العَشَة )، روستایی است در دهستان حجح از توابع استان مأرب در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ پنجم، وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۸۰) نفر (۶ خانوار) می باشد.


کلمات دیگر: