کلمه جو
صفحه اصلی

شحو

فرهنگ فارسی

جوف درون

لغت نامه دهخدا

شحو. [ ش َح ْوْ ] (ع مص ) باز کردن دهان . (از منتهی الارب ). دهن واکردن . (تاج المصادر بیهقی ). باز شدن دهان . (از منتهی الارب ). دهن واشدن . (مصادر زوزنی ).


شحو. [ ش ح ْوْ ] (ع اِ) جوف . درون :انا واسع الشحو؛ من فراخ کامم . (از اقرب الموارد).


شحو. [ ش َح ْوْ ] ( ع مص ) باز کردن دهان. ( از منتهی الارب ). دهن واکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). باز شدن دهان. ( از منتهی الارب ). دهن واشدن. ( مصادر زوزنی ).

شحو. [ ش ح ْوْ ] ( ع اِ ) جوف. درون :انا واسع الشحو؛ من فراخ کامم. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: