کلمه جو
صفحه اصلی

شحشحه

فرهنگ فارسی

پرهیز و بشتاب پریدن مرغ یا بر گردانیدن شتر بانگ را .

لغت نامه دهخدا

( شحشحة ) شحشحة. [ ش َ ش َ ح َ ] ( ع اِ صوت ) بانگ صُرد. ( از اقرب الموارد ). بانگ ورکاک. ( منتهی الارب ). بانگ شیرگنجشک که مرغی است و بعضی مردارخوار را گویند که کرکس باشد. ( از منتهی الارب ).

شحشحة. [ ش َ ش َ ح َ ] ( ع مص ) پرهیز. || بشتاب پریدن مرغ. بشتاب پریدگی قطاة و مانند آن. ( منتهی الارب ). طیران تند قطاة. پرش سریع سنگخوار. || برگردانیدن شتر بانگ را. ( منتهی الارب ).

شحشحة. [ ش َ ش َ ح َ ] (ع اِ صوت ) بانگ صُرد. (از اقرب الموارد). بانگ ورکاک . (منتهی الارب ). بانگ شیرگنجشک که مرغی است و بعضی مردارخوار را گویند که کرکس باشد. (از منتهی الارب ).


شحشحة. [ ش َ ش َ ح َ ] (ع مص ) پرهیز. || بشتاب پریدن مرغ . بشتاب پریدگی قطاة و مانند آن . (منتهی الارب ). طیران تند قطاة. پرش سریع سنگخوار. || برگردانیدن شتر بانگ را. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: