کلمه جو
صفحه اصلی

غمزات

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) یک بار بچشم و ابرو اشاره کردن جمع : غمزات ۲ - ( اسم ) اشاره به چشم و ابرو حرکت چشم و ابرو از روی ناز جمع : غمزدگان ۳ - عدم التفات ۴ - فیض و جذبه باطن که نسبت به سالک واقع شود . یا غمزه اختر . ۱ - روشنایی ستاره به وقت طلوع صبح ۲ - لرزش ستاره یا غمزه ستاره . غمزه اختر . یا غمزه سر تیز . خوش منشی بسیار فرح و انبساط یا غمزه گل . شکفتن گل . یا غمزه لاجوردی . ۱ - نازها و غمزه های غیر مکرر ۲ - ناز خنک بیمورد .

لغت نامه دهخدا

غمزات. [ غ َ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ غَمزة. رجوع به غَمزة شود.


کلمات دیگر: