( مصدر ) ۱ - اندوه بردن غم کشیدن غصه خوردن ۲ - در اندوه دیگری متاثر شدن دلسوزی کردن شفقت داشتن ۳ - افسوس خوردن متاسف شدن .
غم کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غم کردن. [ غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بمعنی غم خوردن. ( آنندراج ) :
هر کس بقدر طاقت خود میکند غمش
آهن بقدر جذبه به آهن ربا رسید.
هر کس بقدر طاقت خود میکند غمش
آهن بقدر جذبه به آهن ربا رسید.
نظیری ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: