کلمه جو
صفحه اصلی

دورانی

فارسی به انگلیسی

circular, periodic, rotatory, somewhere, turbo-

مترادف و متضاد

revolving (صفت)
گردنده، چرخنده، راجعه، رجعی، دورانی

rotational (صفت)
چرخش، دوار، چرخشی، دورانی، گردش بدور

vertiginous (صفت)
دورانی، دچار سرگیجه، سرگیجه ای، دوران کننده

فرهنگ فارسی

منسوب به دوران . چرخش .

لغت نامه دهخدا

دورانی. [ دَ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به دوران. چرخش.
- حرکت دورانی ؛ جنبش چرخشی. حرکت بطور دایره ؛ یعنی دهری و زمانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).


کلمات دیگر: