مترادف منقلب شدن : دگرگون شدن، متحول شدن، حالی به حالی شدن، واژگون شدن، ناراحت گشتن، آشفته شدن، پریشان شدن، مضطرب شدن برابر پارسی : دگرگون شدن
۱. دگرگون شدن، متحول شدن، حالیبهحالی شدن ۲. واژگون شدن ۳. ناراحت گشتن، آشفته شدن، پریشان شدن، مضطرب شدن
( مصدر ) ۱ - واژگون شدن . ۲ - بهم خوردن حال کسی . ۳ - ناراحت شدن پریشان گشتن : [ از هیجان منقلب شده بود . ]