کلمه جو
صفحه اصلی

منقلب شدن


مترادف منقلب شدن : دگرگون شدن، متحول شدن، حالی به حالی شدن، واژگون شدن، ناراحت گشتن، آشفته شدن، پریشان شدن، مضطرب شدن

برابر پارسی : دگرگون شدن

مترادف و متضاد

۱. دگرگون شدن، متحول شدن، حالیبهحالی شدن
۲. واژگون شدن
۳. ناراحت گشتن، آشفته شدن، پریشان شدن، مضطرب شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - واژگون شدن . ۲ - بهم خوردن حال کسی . ۳ - ناراحت شدن پریشان گشتن : [ از هیجان منقلب شده بود . ]


کلمات دیگر: