روزنامه نگاري , فشار , ازدحام , جمعيت , ماشين چاپ , مطبعه , مطبوعات , جرايد , وارداوردن , فشردن زور دادن , ازدحام کردن , اتوزدن , دستگاه پرس , چاپ
صحافه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
روزنامه نگاری
لغت نامه دهخدا
( صحافة ) صحافة. [ ص ِ ف َ ] ( ع اِمص ) روزنامه نگاری ( در لغت رائج امروز ). ( المنجد ):عالم الصحافة؛ جامعه نویسندگان جرائد. ( المنجد ).
صحافة. [ ص ِ ف َ ] (ع اِمص ) روزنامه نگاری (در لغت رائج امروز). (المنجد):عالم الصحافة؛ جامعه ٔ نویسندگان جرائد. (المنجد).
کلمات دیگر: