بی دود
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
بی دود
لغت نامه دهخدا
بی دود. ( ص مرکب ) ( از: بی + دود ) که دود ندارد. روشن. دور از تیرگی. || مجازاً، زیبا و دور از هر تیرگی و از هر زشتی :
بدو داد شنگل سپینود را
چو سرو سهی شمع بیدود را.
- آتش بی دود ؛ کنایه از شراب. ( از یادداشت مؤلف ).
بدو داد شنگل سپینود را
چو سرو سهی شمع بیدود را.
فردوسی.
شمع بیدود و نقش بیداغند.نظامی.
رجوع به دود شود.- آتش بی دود ؛ کنایه از شراب. ( از یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: