ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۱ ه. ق) امیر سامانی بود.امیر در هشت سالگی جانشین پادشاه شده است و بر تخت سلطنت جلوس می کند. در آن زمان بخارا پایتخت دولت سامانیان بوده است. امیر نصر بن احمد سامانی مدت سی سال و اندی پادشاهی کرد.
امیر نصر مانند پدر و اجداد خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کرده است. می گویند او امیری بود نیکوخصال، بردبار و دلیر و بامتانت و با تدبیر و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخته یا نابود کرد. ماجرای مشهوری که منجر به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی رودکی شد نیز به امیر نصر مربوط است.
نصر بن احمدِ هشت ساله، با مرگ پدر، در میان آتش فتنه و بلا، تنها ماند؛ اما، به تدبیر ابوعبدالله محمّد بن احمد جیهانی، توانست آتش شورش ها را فرونشاند و بر دشواری ها فایق آید.پس از کشته شدن امیر احمد بن اسماعیل سامانی پسر هشت سالهٔ او نصر بن احمد را برگردن گرفته می بردند تا مردم با او بیعت کنند. نصر ترسید و گفت: «شما می خواهید که مرا هم چون پدرم بکشید.» گفتند: «نه، ما می خواهیم که تو را به جای پدرت بنشانیم.»مردم ماوراءالنهر چشم امید به اسحاق، عموی نصر، دوخته بودند، ولی مردم بخارا به رغم همهٔ مخالفت ها، نصر را به جای پدرش نشاندند.
در زمان او در اطراف سرزمین سامانیان هرج و مرج و شورش شد و از هر سو صدای مخالفتی بلند گردید. از جمله کسانی که به مخالفت برخاستند یکی اسحق بن احمد عموی او است که در سمرقند حکم رانی داشت، دیگر لیلی بن نعمان، رئیس علوی های طبرستان و احمد بن سهل، از سرداران بزرگ سامانیان، و یحیی و منصور و ابراهیم (برادران او) و مرداویج و وشمگیر پسران زیار. اهالی سیستان هم از اطاعت نصر سر باز پیچیدند. نصر به یاری وزیران دانشمند خود کلیه این فتنه ها را فرونشاند و معروف به امیر سعید گردید.
امیر نصر مانند پدر و اجداد خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کرده است. می گویند او امیری بود نیکوخصال، بردبار و دلیر و بامتانت و با تدبیر و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخته یا نابود کرد. ماجرای مشهوری که منجر به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی رودکی شد نیز به امیر نصر مربوط است.
نصر بن احمدِ هشت ساله، با مرگ پدر، در میان آتش فتنه و بلا، تنها ماند؛ اما، به تدبیر ابوعبدالله محمّد بن احمد جیهانی، توانست آتش شورش ها را فرونشاند و بر دشواری ها فایق آید.پس از کشته شدن امیر احمد بن اسماعیل سامانی پسر هشت سالهٔ او نصر بن احمد را برگردن گرفته می بردند تا مردم با او بیعت کنند. نصر ترسید و گفت: «شما می خواهید که مرا هم چون پدرم بکشید.» گفتند: «نه، ما می خواهیم که تو را به جای پدرت بنشانیم.»مردم ماوراءالنهر چشم امید به اسحاق، عموی نصر، دوخته بودند، ولی مردم بخارا به رغم همهٔ مخالفت ها، نصر را به جای پدرش نشاندند.
در زمان او در اطراف سرزمین سامانیان هرج و مرج و شورش شد و از هر سو صدای مخالفتی بلند گردید. از جمله کسانی که به مخالفت برخاستند یکی اسحق بن احمد عموی او است که در سمرقند حکم رانی داشت، دیگر لیلی بن نعمان، رئیس علوی های طبرستان و احمد بن سهل، از سرداران بزرگ سامانیان، و یحیی و منصور و ابراهیم (برادران او) و مرداویج و وشمگیر پسران زیار. اهالی سیستان هم از اطاعت نصر سر باز پیچیدند. نصر به یاری وزیران دانشمند خود کلیه این فتنه ها را فرونشاند و معروف به امیر سعید گردید.
wiki: نصر دوم