(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ریش برآوردن ، لحیه پیدا کردن .
التحاء
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
التحاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ( از «ل ح ی » ) ریش درآوردن کودک. ( منتهی الارب ). باریش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ریش برآوردن امرد.
التحاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ( از «ل ح و» ) پوست از درخت باز کردن. ( منتهی الارب ). پوست از چوب باز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || باز کردن گوشت از استخوان. ( منتهی الارب ).
التحاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ( از «ل ح و» ) پوست از درخت باز کردن. ( منتهی الارب ). پوست از چوب باز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || باز کردن گوشت از استخوان. ( منتهی الارب ).
التحاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) (از «ل ح و») پوست از درخت باز کردن . (منتهی الارب ). پوست از چوب باز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || باز کردن گوشت از استخوان . (منتهی الارب ).
التحاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) (از «ل ح ی ») ریش درآوردن کودک . (منتهی الارب ). باریش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ریش برآوردن امرد.
کلمات دیگر: