( اسم ) قناعت کننده قانع .
مقتنع
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) قناعت کننده ، قانع .
لغت نامه دهخدا
مقتنع. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) قناعت کننده. قانع :
گفت مردی زاهدم من منقطع
با گیاه و برگ اینجا مقتنع.
گفت مردی زاهدم من منقطع
با گیاه و برگ اینجا مقتنع.
مولوی.
فرهنگ عمید
قناعت کننده.
کلمات دیگر: