مترادف مکاتبه : نامه نگاری، نامه نویسی، عریضه نگاری، مکتوب نویسی، نامه پرانی
متضاد مکاتبه : مکالمه، مناظره
برابر پارسی : نوشته، نامه، نامه نویسی
correspondence, communicating with each other by letters
communication, correspondence
۱. نامهنگاری، نامهنویسی، عریضهنگاری، مکتوبنویسی
۲. نامهپرانی ≠ مکالمه، مناظره
نامهنگاری، نامهنویسی، عریضهنگاری، مکتوبنویسی ≠ مکالمه، مناظره
نامهپرانی
مکاتبة. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع مص ) نامه نبشتن به یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). به یکدیگر نامه نوشتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتبه و مکاتبت شود. || با یکدیگر نوشتن . (از اقرب الموارد). || بنده را فروختن . (تاج المصادر بیهقی ).بنده را بدو بازفروختن . (ترجمان القرآن ). بنده را هم به وی بازفروختن . (منتهی الارب ). بنده را به مال اوفروختن . (غیاث ) (آنندراج ). نوشتن بر نفس خود به بهای بنده که چون کوشش کرد و قیمت خود را پرداخت آزاد گردد. (از اقرب الموارد). کاتب الرجل عبده او امته علی مال منجم ؛ نامه نوشت آن مرد برای بنده و یا کنیز خود بر مالی که پاره پاره بپردازند و آنها هم نوشتند براینکه آزاد باشند. (ناظم الاطباء). مکاتبة بردو گونه است : مکاتبه ٔ مطلق و آن چنان باشد که گوید از فلان مبلغ هر چه دادی بدان قدر آزادی و مشروط آنچه گوید تا فلان مبلغ که دادی آزادی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مُکاتَب و ترکیبات آن شود. || (اِ) آزادنامه و نوشته ٔ آزادی از عبودیت . (ناظم الاطباء). || (مص ) در اصطلاح محدثان آن است که شیخ مسموع خود را برای غایب یا حاضر به خط خود نویسد یا به اذن او دیگری نویسد و این عمل ممکن است مقرون به اجازه باشد مانند آنکه نویسد: اجزت لک ماکتبته الیک . و یا نباشد، مانند: حدثنا فلان بهذا. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در علم درایه نوعی از تحمل حدیث است به این صورت که شیخ اجازه ٔ مسموع خود را برای دیگری به خط خود و یا به دستور خویش و نظارت خود بنویسد چنانکه گویند: کتب اِلی َّ فلان . این عمل ممکن است مقرون به اجازه باشد یا نه . (ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
هم نویس