کلمه جو
صفحه اصلی

مفادات

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . مفادة ] (مص ل . ) نجات دادن ، خلاص کردن .

لغت نامه دهخدا

مفادات. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) فدیه دادن کسی را از اسیری بازخریدن یا اسیر را با اسیری یا کشتنیی را با کشتنی دیگر بدل کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مفاداة. و رجوع به مفاداة شود.

مفاداة. [ م ُ ] ( ع مص ) کسی را از اسیری بازخریدن. ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ). سر خریدن و سربها دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آزاد کردن کسی را و سربهای وی گرفتن. و مبرد گوید: مفاداة آن است که کسی را بازدهی و کسی دیگر بگیری و فِدی ̍، آنکه وی را بخری و گویند هر دو یکی است.فِداء. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مفادات شود.

مفادات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) فدیه دادن کسی را از اسیری بازخریدن یا اسیر را با اسیری یا کشتنیی را با کشتنی دیگر بدل کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفاداة. و رجوع به مفاداة شود.


فرهنگ عمید

سربها دادن و کسی را آزاد کردن، فدیه.


کلمات دیگر: