مترادف مقتضیات : ضروریات، اقتضا کننده ها، مناسبت ها، حاجات، نیازها
مقتضیات
مترادف مقتضیات : ضروریات، اقتضا کننده ها، مناسبت ها، حاجات، نیازها
فارسی به انگلیسی
circumstances, exigencies
circumstances, requirement
مترادف و متضاد
ضروریات
اقتضا کنندهها، مناسبتها
حاجات، نیازها
۱. ضروریات
۲. اقتضا کنندهها، مناسبتها
۳. حاجات، نیازها
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مقتضیه : ۱ - اقتضائ کننده ها. ۲ - شایسته ها . ۳ - حاجات ضرورات .
فرهنگ معین
( ~. ) [ ع . ] (اِمف . ) جِ مقتضیه . ۱ - خواهش شده ها، طلب شده ها. ۲ - لوازم .
( ~. ) [ ع . ] (اِفا. ) جِ مقتضیه . ۱ - اقتضاکننده ها. ۲ - شایسته ها. ۳ - حاجات ، ضرورت .
( ~. ) [ ع . ] (اِفا. ) جِ مقتضیه . ۱ - اقتضاکننده ها. ۲ - شایسته ها. ۳ - حاجات ، ضرورت .
( ~.) [ ع . ] (اِمف .) جِ مقتضیه . 1 - خواهش شده ها، طلب شده ها. 2 - لوازم .
( ~.) [ ع . ] (اِفا.) جِ مقتضیه . 1 - اقتضاکننده ها. 2 - شایسته ها. 3 - حاجات ، ضرورت .
لغت نامه دهخدا
مقتضیات. [ م ُ ت َ ض َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مقتضیة، تأنیث مقتضی [ م ُ ت َ ضا ]. خواهش شده ها. خواسته شده ها. تقاضاشده ها. بایسته ها. واجبات : چه مراد از عمل استعمال جوارح است در مقتضیات احکام شریعت و اقرار استعمال زبان است در ادای کلمه شهادت. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 287 ). || اوضاع. احوال : در چنین مقتضیاتی مصلحت نیست که همه چیز آشکارا گفته شود. || لوازم. احتیاجها و ضرورتها. ( ناظم الاطباء ) : اعتدال میان متحرکات و سوا کن کلام منظوم از مقتضیات وزن است. ( المعجم ). || نتایج ناگزیر. || سرگذشتها و اتفاقات. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. سزاوار، شایسته، مناسب.
۲. لوازم، ضروریات .
۳. اقتضاکننده ها.
۲. لوازم، ضروریات .
۳. اقتضاکننده ها.
پیشنهاد کاربران
نیازها، ضروریات
کلمات دیگر: