( صفت ) منسوب به غرناطه .
ابن احمد بن خلف انصاری از دانشمندان زبان عربی است وی از اهل غرناطه و ولادت و مرگ او بدانجا بود
غرناطی . [ غ َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 673 هَ . ق .). احمدبن علی بن سعید اندلسی مالکی . او راست : «تاریخ غرناطه » و «ظل الغمامة فی مولد سیدتهامة». (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 97).
غرناطی . [ غ َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 707 هَ . ق . =1308 م .) احمدبن زبیر غرناطی ، دانشمند عارف به علم تاریخ . او راست «ذیل علی صلة ابن بشکوال » در تاریخ علمای اندلس . وی به غرناطه درگذشت . (اعلام زرکلی ج 1 ص 39). در مآخذ دیگر صاحب ترجمه به نام احمدبن ابراهیم بن زبیر یاد شده . رجوع به همین کلمه در لغت نامه شود.
غرناطی . [ غ َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن الزبیر. رجوع به همین نام و رجوع به مدخل ذیل شود.
غرناطی . [ غ َ ] (اِخ ) علی بن احمدبن خلف انصاری ، از دانشمندان زبان عربی است . وی از اهل غرناطه و ولادت و مرگ او بدانجا بود.او راست «شرح کتاب سیبویه » و «شرح اصول ابن السراج » و «شرح الایضاح » و جز آن . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 656).
غرناطی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به غرناطه . (انساب سمعانی ). رجوع به غرناطه شود.
غرناطی . [ غ َ ](اِخ ) احمدبن یوسف بن مالک . رجوع به همین نام شود.
غرناطی . [ غ َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن احمدبن خلف انصاری ، معروف به ابن بادش نحوی . رجوع به احمدبن علی و ابن بادش شود.