کلمه جو
صفحه اصلی

بادنجان بری

فرهنگ فارسی

بادنجان صحرایی

لغت نامه دهخدا

بادنجان بری. [ دَ / دِ جا ن ِ ب َرْ ری ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادنجان صحرائی. حَدَق. عِرْصِم. بهندی بهت کتائی و بزرگ آنرا بهرنا و بیونانی کفیشون نامند. ماهیت آن : نبات آن بقدر ذرعی و زیاده بر آن و پرشعبه و خاردار و مزروع و خودرو و استاده و مفروش بروی زمین و صغیر و کبیرمیباشد. منبت آن کنار رودخانه ها و صحراها و مواضع سیلها و ثمر آن بقدر زیتون و گردکان و پرخار و در خامی سبز و بعد رسیدن زرد میگردد. و طعم آن بسیار تیز ومایل بتلخی و با بورقیت. طبیعت آن گرم و خشک تر از بستانی و منسوب بمشتری است. افعال و خواص آن : ضماد ثمر آن جهت اورام بلغمی و سیاه کردن موی و خوردن آن جهت سرفه و ضیق النفس و اصلاح فساد بلغم و صفرا و تب و درد پهلو و عسرالبول و بطلان حبس شامه و قتل دیدان و دفع بیماری زنان عقیمه نافع است. ( از مخزن الادویه ).


کلمات دیگر: