کلمه جو
صفحه اصلی

چدار کردن

فرهنگ فارسی

دست و پای اسب و استر بد فعل را با چدار بستن .

لغت نامه دهخدا

چدار کردن. [ چ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دست و پای اسب و استر بدفعل را با چدار بستن. بستن دست و پای اسب و استر بدنعل و الاغ چموش و بدنعل با طنابی که از چرم یا ابریشم می بافند :
وگر به بزمگه عیش طول شب خواهی
فلک چدار کند دست و پای توسن خود.
محتشم کاشی ( از شعوری ).


کلمات دیگر: