دهی است از دهستان کله پوز بخش مرکزی شهرستان میانه .
چخمور
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چخمور. [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله پوز بخش مرکزی شهرستان میانه که در 33هزارگزی جنوب باختری میانه و33هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز واقع شده . کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، نخود، عدس و بزرک ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
چخمور. [ چ َ ] (ص )لوچ و دوبین ، در اصطلاح اهالی تک قزوین . (از فرهنگ نظام ). || (اِ) داءالثعلب . ریختن یا کم شدن موی سر و ابرو و غیره .
چخمور. [ چ َ ] ( ص )لوچ و دوبین ، در اصطلاح اهالی تک قزوین. ( از فرهنگ نظام ). || ( اِ ) داءالثعلب. ریختن یا کم شدن موی سر و ابرو و غیره.
چخمور. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کله پوز بخش مرکزی شهرستان میانه که در 33هزارگزی جنوب باختری میانه و33هزارگزی شوسه میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، نخود، عدس و بزرک ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
چخمور. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کله پوز بخش مرکزی شهرستان میانه که در 33هزارگزی جنوب باختری میانه و33هزارگزی شوسه میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، نخود، عدس و بزرک ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
دانشنامه عمومی
چخمور یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان کله بوز غربی بخش مرکزی شهرستان میانه واقع شده است.
wiki: چخمور
کلمات دیگر: