( اسم ) سنگی که در یک کف. ترازو گذارند تا با کف. دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ .
پای سنگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پای سنگ. [ س َ ] ( اِ مرکب ) معیار. ( مهذب الاسماء ). || آنچه برای تساوی دو کفه در ترازو نهند. ( فرهنگ رشیدی ). پارسنگ :
لیک در میزان حلمت کم بود ازپای سنگ.
لیک در میزان حلمت کم بود ازپای سنگ.
کاتبی ( از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به پاسنگ و پارسنگ شود.کلمات دیگر: