کلمه جو
صفحه اصلی

الوبن

فرهنگ فارسی

یا الوپیاس اسم نباتی است کمتر از یک زرع و مایل بسرخی و زردی .

لغت نامه دهخدا

الوبن. [ اَ ب ُ ] ( یونانی ، اِ ) الوپیاس . اسم نباتی است کمتر از یک زرع و مایل بسرخی و زردی ، شاخهایی باریک و صلب و پوستی سیاه و برگی ریز و گلی نرم مایل بسرخی و زردی دارد. بیخ آن شبیه چغندر و با رطوبت و تندطعم و تخم آن شبیه بتخم افتیمون است و در ریگزارها و کنار آبها میروید. در سیم گرم و خشک و جالی و غسال و مقطع و مفتح است. یک درهم از تخم آن تا دو مثقال با یک درهم نمک و چهار اوقیه آب و یک اوقیه سرکه مسهلی قوی است و برای رفع جنون سخت و غیر قابل علاج بسیار مؤثر و پوست بیخ آن در این فعل قویتر و جهت یرقان اسود نافع است و مورث سجح میباشد و مصلح آن کتیراو عناب و قدر شربتش تا سه درهم و از پوست بیخ آن تادو درهم است. ( از تحفه حکیم مؤمن ص 31 و 32 ). و رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی ج 1 ص 58 و مفردات ابن البیطار ص 53 و ترجمه فرانسوی «مفردات » ص 127 شود.

دانشنامه عمومی

الوبن، روستایی از توابع بخش رحمت آباد و بلوکات شهرستان رودبار در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان بلوکات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

پیشنهاد کاربران

چرت

آلوبن


کلمات دیگر: