زیادتر علاوه تر بیشتر
افزونتر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
افزونتر. [ اَ ت َ ] ( ن تف ) زیادتر. علاوه تر. بیشتر. ( ناظم الاطباء ). فزونتر. افضل. بزرگتر. ( یادداشت دهخدا ). امثل. اطول. ( منتهی الارب ) :
همانا کنون زورم افزون تر است
شکستن دل من نه اندرخور است.
جهان زیر شمشیر تیز اندر است.
همانا کنون زورم افزون تر است
شکستن دل من نه اندرخور است.
فردوسی.
سپاه و دل و گنجم افزونتر است جهان زیر شمشیر تیز اندر است.
فردوسی.
تا بگویند که سلطان شهید افزونتر است. ( از تاریخ بیهقی ص 390 ).کلمات دیگر: