<div class="boxBd">خزینه داری. [ خ َ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل خزینه دار. نگاهداری خزینه. حفظ خزینه : امیران گردنکش با همت بلند همه از آن بوده اند که سخن را خزینه داری کرده اند. ( تاریخ بیهقی ).<br>خزینه داری میراث خوارگان کفر است.<div class="au">حافظ.</div></div>

خزینه داری. [ خ َ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل خزینه دار. نگاهداری خزینه. حفظ خزینه : امیران گردنکش با همت بلند همه از آن بوده اند که سخن را خزینه داری کرده اند. ( تاریخ بیهقی ). خزینه داری میراث خوارگان کفر است. حافظ.

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">۱ - عمل و شغل خزانه دار گنجوری . ۲ - ( اسم ) یکی از ادارات وزارت دارایی که عایدات دولت در آن متمرکز و دستور پرداخت حقوق و هزینه ها از آنجا صادر شود.</div>

۱ - عمل و شغل خزانه دار گنجوری . ۲ - ( اسم ) یکی از ادارات وزارت دارایی که عایدات دولت در آن متمرکز و دستور پرداخت حقوق و هزینه ها از آنجا صادر شود.

خزینه داری

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا