کلمه جو
صفحه اصلی

هزارویک

فرهنگ فارسی

(اسم ) هزارویک اسم : (( صفت ذات اوبعلم بدان نام پاکش هزارویک برخوان . ) ) (حدیقه )

گویش اصفهانی

تکیه ای: hezâroyek
طاری: hezâroyeki
طامه ای: hezâroyek
طرقی: hözâroɂitâ
کشه ای: hezâroɂitâ
نطنزی: hezâroɂitâ


پیشنهاد کاربران

عشق هست ودیگر هیچ , وازهمان داستانهای هزارویک شب شهرزاد که دخت دهقانی فقیر بود و ان پادشاه صفاک را که بی خواب بود وشرط او داستانی بود که بخواباند او را وهربار یک دختر از خاندان وزرا بجهت کسب عشق او ولی در واقع کسب پول وتصاحب ثروت وتاج بود ولی شهرزاد برای درمان ونجاتش سر در راه مرگ نهاد وزنده کرد ان شاه را به عشق که ملتی ازاد شدند



کلمات دیگر: