مترادف سؤال : استفهام، استفسار، پرسش ، درخواست، تقاضا، مسئله، تکدی، دریوزگی، کدیه، گدایی، طلب
متضاد سؤال : پاسخ، جواب
برابر پارسی : پرسش
question, begging
interrogation, question
سوال , پرسش , استفهام , مسلله , موضوع , پرسيدن , تحقيق کردن , ترديد کردن در
استفهام، استفسار، پرسش ≠ پاسخ، جواب
۱. استفهام، استفسار، پرسش ≠ پاسخ، جواب
۲. درخواست، تقاضا
۳. مساله
۴. تکدی، دریوزگی، کدیه، گدایی
۵. طلب
سوال . [ س َوْ وا ] (ع اِ) ج ِ سال . (ناظم الاطباء).
۱. پرسش.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] طلب کردن؛ درخواست کردن.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] درخواست.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] گدایی.
〈 سؤالوجواب:
۱. پرسشوپاسخ.
۲. (ادبی) در بدیع، شاعر در یک یا چند بیت مضمونی را به طریق سؤال و جواب بیان کند؛ مراجعه مانن این شعر، گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید (حافظ:۴۷۰).
پرسش
پیشانی
ساقه خشک شده گندم و جو.