مترادف مطالعه : خواندن، قرائت، بررسی، پژوهش، تتبع، تحقیق، دراست
برابر پارسی : بررسی، پژوهش، خواندن، خوانش، نگرش
study, studying, perusal, consideration
review, study, reading
خواندن، قرائت
بررسی، پژوهش، تتبع، تحقیق
دراست
۱. خواندن، قرائت
۲. بررسی، پژوهش، تتبع، تحقیق
۳. دراست
مطالعة. [ م ُ ل َ ع َ ] (ع مص ) طِلاع . واقف گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به چیزی نگریستن برای وقوف یافتن بر آن . (آنندراج ). پیوسته در چیزی نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). || چیزی به کسی نوشتن تا واقف گردد. (منتهی الارب ) (از المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || ظاهر کردن حال را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به مطالعت و مطالعه شود.
خواندن، بررسی، پژوهش، خوانش