خورند. بیضه ٠ که تخم خورد
بیضه خوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بیضه خوار. [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) خورنده بیضه. که تخم خورد :
بعنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
همای بیضه دین را ز بیضه خوار غراب.
بعنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
همای بیضه دین را ز بیضه خوار غراب.
خاقانی.
کلمات دیگر: