کلمه جو
صفحه اصلی

تبازخ

فرهنگ فارسی

تبازخ در کاری باز ایستادن از آن .

لغت نامه دهخدا

تبازخ. [ ت َ زُ ] ( ع مص ) تبازخ در کاری ؛ بازایستادن از آن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تقاعس از آن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || تبازخ فرس ؛ دوتا کردن اسب سم خود را به شکمش هنگام نوشیدن آب به خاطر کوتاهی گردن. ( از اقرب الموارد ). || تبازخ زن ؛ کلان سرین شدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خارج شدن عجیزت او. ( از قطر المحیط ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پشت را مانند زین اسب قرار دادن تبازُخ نامیده می شود و از این عنوان در باب صلات سخن رفته است.
تبازخ آن است که انسان سینه خود را به سمت جلو و پشتش را به داخل برد و کمانه کند، به‏ گونه‏ ای که پشتش، همچون زین اسب گردد.
احکام تبازخ
تسویه پشت (کشیدن گردن و موازی قرار دادن پشت با آن) در رکوع مستحب و تبازخ، مکروه است.



کلمات دیگر: