کلمه جو
صفحه اصلی

خصص

عربی به فارسی

تخصيص دادن , واگذار کردن , ارجاع کردن , تعيين کردن , مقرر داشتن , گماشتن , قلمداد کردن , اختصاص دادن , بخش کردن , ذکر کردن , از ديگران جدا کردن , مجزا کردن , تک سازي , تميز دادن , تشخيص دادن , حالت ويژه دادن , منفرد ذکر کردن , بصورت فردي در اوردن


فرهنگ فارسی

درویش شدن

لغت نامه دهخدا

خصص. [ خ َ ص َ ] ( ع مص ) درویش شدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۴(بار)
اختصاص به معنی ویژه شدن است. در مجمع ذیل آیه 105 بقره می‏گوید: اختصاص به چیزی، آن است که در آن تنها باشد و ضدّ آن اشتراک است. راغب نیز چنین گفته است. * اختصاص چنانکه در اقرب الموارد تصریح لازم و متعدی هر دو آمده است و در آیه فوق متعدی به کار رفته یعنی: خدا هر که را خواهد به رحمت خویش مخصوص می‏کند. همچنین است آیه 74 آل عمران . * «خاصّه» ضدّ عامّه و درباره چیزی است که به فردی یا به قومی مخصوص باشد و آن در آیه فوق، مفعول مطلق و یا حال است از «اَلَّذینَ ظَلَمُوا» و تاء آن گفته‏اند برای مبالغه است مثل روایة (اقرب) یعنی: بترسید از فتنه‏ای که‏تنها بر ستمگران نمی‏رسد بلکه عموم را فرا می‏گیرد. * خصاصه به معنی فقر و احتیاج است طبرسی فرماید: اصل آن از اختصاص است گویا انسان در شی‏ء محتاج الیه منفرد و مخصوص می‏شود و گویند اصل آن به معنی شکاف و روزنه است مثل «القمر بدامن خصاص الغیم» یعنی ماه از شکاف ابر آشکار شد. در اقرب گوید: خصاص هر خلل و خرقی است که در درب و پرده و غیره باشد و مفرد آن خصاصه است. معنی آیه چنین می‏شود: دیگران را بر نفس خود ترجیح می‏دهند و اختیار می‏کنند هر چند خود محتاج و فقیر باشند. مادّه خصص در قرآن کریم فقط در چهار محل فوق آمده است.


کلمات دیگر: