کلمه جو
صفحه اصلی

بیعه

فرهنگ فارسی

( اسم ) کنشت دیر جمع : بیع .
کلیسای نصاری یا معبد یهودان . کلیسای ترسایان . جمع بیع و بیعات . کلیسا و در اسپانیا بیعه تلفظ شود .

لغت نامه دهخدا

بیعة. [ ب َ ع َ ] (ع اِ) عهد و پیمان . (منتهی الارب ). رجوع به بیعت شود.


بیعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بیع و مبیع و مباع ؛ فروختن و خریدن (از اضداد است ). (از منتهی الارب ). || هیأت بیع (چنانکه جِلسة، هیأت جلوس )، یقال انه لحسن البیعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به بیع شود.


بیعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بیعت . دست بر دست دیگری زدن در بیع یا بیعت واطاعت . (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ). مبایعة.
- بیعةالحرب ؛ بیعتی بود که هفتاد تن از مردم مدینه با رسول (ص ) کردند در موسم حج یک سال پس از بیعت اولی و از آن را بیعةالحرب نامند که شرط حرب با دشمنان رسول نیز کردند و این بیعت را بیعت ثانیه نیز نامند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بیعت و بیعت اولی شود.
- بیعةالنساء ؛ بیعتی است که پیغمبر پس از فتح مکه و فراغت از بیعت با مردان بسوی زنان متوجه شدند. پیغمبر گفت من به زنان دست نمیدهم لذا قدح آبی آوردند و دست در آن فروبرد و زنها نیز بعنوان بیعت دست در آن فروکردند پیغمبر با این شرایط با آنها بیعت کرد: صورت نخراشند و بر چهره نکوبند و سیلی نزنند. و موی سر را نکنند و یقه ندرند. و جامه ها سیاه نکنند. واویلا راه نیندازند و بر سرقبر کسی اقامت ننمایند. (سفینةالبحار قمی ). رجوع به بیعت اولی شود.


بیعة. [ ب َی ْ ی ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث بَیِّع، زن نیک فروشنده و خرنده . ج ، بَیِّعات . (از لسان العرب ).


بیعة. [ ع َ ] (ع اِ) کلیسای نصاری یا معبد یهودان . (از لسان العرب ). کلیسای ترسایان . ج ، بیَع، بیَعات ، بیعات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کلیسا و در اسپانیا بَیْعَه تلفظ شود. (از دزی ج 1 ص 136). کنشت ترسایان . (زمخشری ). کلیسای ترسایان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بمعنی معبد بوده است و غالباً بر کلیسا اطلاق میگردد: و لولا دفع اﷲالناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اﷲ (قرآن 22 / 40). گویند از زبان عبری بمعنی جماعت و یا از زبان سریانی بمعنی محل اجتماع وارد زبان عرب شده است . (از المرجع عبداﷲالعلایلی ). کلمه ٔ بیعة در اشعار جاهلی عرب بارها بکار رفته است (مثلاً دیوان الهذلیین ج 3 ص 12، 16) و از اصل آرامی Bita است بمعنی کلیسای نصاری و فرانکل در کتاب واژه های آرامی در زبان عربی (ص 274) چگونگی تغییرات صوتی و ریشه ٔ بیگانه ٔ این کلمه را شرح میدهد و این کلمه یکبار در اغانی (ج 19 ص 79) بمعنی معبد یهودیان استعمال شده است . و رجوع به لغات غیر عربی قرآن تألیف جفری شود.
- البیعةالمقدسة ؛ کلیسا. مجمع معتقدان نصاری . (از دزی ج 1 ص 136).
- اهل البیعة ؛ نصاری . (لسان العرب ).
- بیعةالقیامه ؛ کلیسای قیامت ترسایان به شهر بیت المقدس . ناصرخسرو در سفرنامه آرد: کلیسائیست که آنرا بیعةالقیامة گویند و آنرا عظیم بزرگ دارند و هر سال از روم خلق بسیار آنجا آیند بزیارت و ملک الروم نیز نهانی بیاید چنانکه کس نداند. بدستور الحاکم بامراﷲ کلیسیا را غارت کردند و بکندندو خراب کردند و مدتی خراب بود تا آنکه قیصر شفاعت کرد تا اجازت عمارت کلیسیا دادند. این کلیسیا جایی وسیع داشت چنانکه هشت هزار آدمی را در آن جا باشد، همه بتکلف بسیار ساخته از رخام رنگین و نقاشی و تصویر، و کلیسیا را از اندرون بدیباهای رومی پیراسته و مصورکرده و بسیار زر طلا بر آنجا بکار برده و صورت عیسی (ع ) چندجا ساخته که بر خری نشسته و صورت انبیاء چون ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان او (علیهم السلام ) بر آنجا کرده و بروغن سندروس مدهن کرده . و در این کلیسیا موضعی است به دو قسم که بر صفت بهشت و دوزخ ساخته اند یک نیمه از آن وصف بهشتیان و بهشت است و یک نیمه از آن صورت دوزخیان و دوزخ و آنچه بدان ماند و جاییست که همانا در جهان چنان جای دیگر نباشد و درین کلیسیا بسا قسیسان و راهبان نشسته باشند وانجیل خوانند و نماز کنند. (از سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلن ص 49، 50 و 51 و چ دبیرسیاقی ص 44 و 45). || نمازخانه و اماکن مقدس یهود. (از دزی ج 1 ص 136). معبد یهود. (یادداشت مؤلف ). || معبد مجوس ، در زمان امویها. (از المرجع عبداﷲالعلایلی ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیعَه، عبادتگاهِ اهل کتاب می یاشد.
این واژه در قرآن یک بار به صورت جمع، بِیَع، آمده است.

اقوال درباره زبان واژه بیعه
سیوطی آن را در زمره واژه های غیرعربی قرآن ذکر کرده است. به نوشته جوالیقی برخی واژه بیعه را فارسیِ معرّب دانسته اند، اما جِفری با ردّ این نظر، سریانی بودن آن را روشن می داند. به گفته وی صورت سریانی بیعه در اصل به معنای تخم (بیض عربی) بوده و سپس مجازاً برای رأس طاقهای مدور و نیز عبادتگاههای گنبددار به کار رفته است.

معنای لغوی بیعه
لغت شناسان و فرهنگ نویسان بیعه را، که جمع آن به صورت بِیَعات و بِیْعات هم آمده است، غالباً پرستشگاه ترسایان یا کلیسا معنا کرده اند، هر چند آن را عبادتگاهِ یهودیان هم گفته اند. برخی نیز آن را مترادف کنیسه و اطلاق هر دو را، در اصل، بر همه معابد یهود و نصاری دانسته اند، اگر چه براساس قولِ مشهور، کنیسه اختصاصاً عبادتگاه یهودیان است

اقوال مختلف مفسران درباره بیعه
...


کلمات دیگر: