کلمه جو
صفحه اصلی

اصلاح طلب

فارسی به انگلیسی

reformist, who seeks to reform


reformer


reformist, reformer, [adj.] who seeks to reform

فارسی به عربی

الإصلاحی

مترادف و متضاد

reformer (اسم)
مصلح، اصلاح طلب، بهساز، پیشوای جنبش، بهساز گر

reformist (اسم)
اصلاح طلب، بهساز گر

فرهنگ فارسی

فرد معتقد به اصلاح‌طلبی


جوینده و خواهنده اصلاح امور کشور رفرمیست . خواهند. تغییرات اساسی در امور کشور بمنظور بهبود اوضاع .

لغت نامه دهخدا

اصلاح طلب. [ اِ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جوینده و خواهنده اصلاح امور کشور. رفرمیست . خواهنده تغییرات اساسی در امور کشور بمنظوربهبود اوضاع. ج ، اصلاح طلبان. اصلاح طلبان دسته هایی از سیاستمداران یا احزاب سیاسی باشند که اصلاحات را بی انقلاب و بصورت تکامل میخواهند. رفرمیست ها یا اصلاح طلبان در برابر عناصر انقلابی هستند ( که معتقدند اصلاحات باید از راه انقلاب صورت گیرد ). و رجوع به رفرم شود.

فرهنگ عمید

خواهان تغییرات اساسی در امور کشور به منظور بهبود اوضاع، رفرمیست، طرف دار اصلاحات. = اصلاحات

دانشنامه عمومی

(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) به خواه.


فرهنگستان زبان و ادب

{reformist} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] فرد معتقد به اصلاح طلبی

پیشنهاد کاربران

رفورمیست

رفورمیست، کسی که از تغییر تدریجی و پله به پله حمایت می کند

آموزه ای که ماله کشی را بسیار دوست دارد و همچنین بیگانه پرستی را ارج می نهد. کلا موجود بیخود و خودباخته را اصلاح طلب می گویند. ( یعنی از دو وَر می خورد ) .


کلمات دیگر: