کمر باریک کمر لاغر که کمری باریک و لاغر دارد .
میان لاغر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
میان لاغر. [ غ َ ] ( ص مرکب ) کمرباریک. کمرلاغر. که کمری باریک و لاغر دارد. ( از یادداشت مؤلف ) :
همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ
سواری میان لاغرو برفراخ.
همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ
سواری میان لاغرو برفراخ.
فردوسی.
پیشنهاد کاربران
نازک میان. [ زُ ] ( ص مرکب ) کمرباریک. باریک میان. که کمری نازک و لاغر و ظریف دارد. معشوق زیبای کمرباریک :
نیست چون نازک میانی در نظر آشفته ام
رشته ٔ شیرازه از موی کمر باشد مرا.
صائب ( از آنندراج ) .
نیست چون نازک میانی در نظر آشفته ام
رشته ٔ شیرازه از موی کمر باشد مرا.
صائب ( از آنندراج ) .
موی میان. ( ص مرکب ) کسی که کمری سخت باریک دارد. کمرباریک. میان باریک. ( یادداشت مؤلف ) :
در عشق تو شد موی زبانم به گزاف
کآن موی میان ز غم دلم کرد معاف.
خاقانی.
در عشق تو شد موی زبانم به گزاف
کآن موی میان ز غم دلم کرد معاف.
خاقانی.
کلمات دیگر: