اهسته , کند , تدريجي , کودن , تنبل , يواش , اهسته کردن ياشدن , داراي تاخير , دير , دير اينده , کندرو , سست
بطیی
عربی به فارسی
مترادف و متضاد
کند، بطیی
فرهنگ فارسی
درنگ کننده، دیرکننده، کندی کننده
دانشنامه عمومی
کند، آرام
پیشنهاد کاربران
بطی، بطئی: کندی، بطئی شدن: کند شدن، بطئی بودن: کند بودن
بطئی:کند
بطئی شدن:کند شدن
مثل:
چرا بطئی شده ای ؟
به معنی چرا کند شده ای ؟
بطئی شدن:کند شدن
مثل:
چرا بطئی شده ای ؟
به معنی چرا کند شده ای ؟
کلمات دیگر: