کلمه جو
صفحه اصلی

کول گرفتن

فارسی به انگلیسی

to carry pickaback

فرهنگ فارسی

کول کردن

لغت نامه دهخدا

کول گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) کول کردن. رجوع به کول کردن شود.

پیشنهاد کاربران

کولی دادن ؛ کسی را بر کول و پشت خود سوار کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . بردن حریف را بر پشت خویش. در بعضی بازی های کودکان رسم بر این بود که برنده را به کول خود گرفته مقداری ( که میزان آن از روی وسایل بازی معین می شد ) راه ببرد، این عمل را کولی دادن می گفتند. کسی که سوار می شدکولی می گرفت. در بسیاری از بازیها، نظیر: چلتوب ، الک دولک ، زویی و بعضی انواع تیله بازی کولی دادن رایج بوده است. ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) . بردن حریف را بر پشت خویش پس از باختن در بعضی بازیهای کودکان. در بازیهای کودکان ، بر پشت کسی که ایستاده است سوار شدن تا او وی را ببرد، و کولی گرفتن متعدی آن است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .


کلمات دیگر: