کلمه جو
صفحه اصلی

نیکوکاران

جدول کلمات

ابرار, برره

پیشنهاد کاربران

ابرار

صلحاء. [ ص ُ ل َ ] ( ع ص، اِ ) صلحا. ج ِ صلیح، بمعنی صالح : قاضی مکران را با چند تن از صلحا و اعیان رعیت به درگاه فرستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ) .
زیشان بهر اقلیم یکی بنده و بابی است
کو را به صلاح گُرُهی کز صلحااند.
ناصرخسرو.
یکی از صلحای لبنان که مقامات او در دیار عرب مذکور بود. . . ( گلستان ) . و صلحاء واعظان و نصحاء مذکران. ( ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 119 ) .

نیکو کاران : درستکاران .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 221 ) .


کلمات دیگر: