کلمه جو
صفحه اصلی

قبادی

فرهنگ فارسی

۱ - طایفه ای از ایلهای کرد ایران که بهنگام ییلاق در نواحی کزبازان اطراف جوانرود و در زمان قشلاق در پشت کوه شیخان و زهاب سکنی دارند . تعداد آنها بالغ بر ۱٠٠٠ خانوار است و خود شامل چند تیره میباشد . ۲ - دهستانی است مسکن ییلاقی طایفه قبادی محدود از طرف شمال بدهستان باباخانی از جنوب و مغرب بدهستان ولد بیگی و آن در طول دره ای واقع است . سکنه آن ۵٠٠خانوار از ایل قبادی است .
اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در ییلاق نواحی کز باران اطراف جوانرود قشلاق پست کوه شیخانی و زهاب مسکن دارند .

لغت نامه دهخدا

قبادی. [ ق ُ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قباد.

قبادی. [ ق ُ ] ( ع ص ) گندم قبادی ؛ گندم کهنه بد. رجوع به قباذیه شود.

قبادی. [ ق ُ ] ( اِخ ) اسم طایفه ای از ایلات کردایران است که در ییلاق نواحی کزبازان اطراف جوانرود،قشلاق پشت کوه شیخانی و زهاب مسکن دارند. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 58 و 59 ). نام یکی از طوائف ثلاث است.
طایفه قبادی که در حدود یکهزار خانوار ( ده نشین گرمسیر، سردسیر و چادرنشین )بوده از تیره های زیر تشکیل شده است : میرکی ، بازانی علی آقائی ، تنگ اژدهائی ، قلانی ، کوره ای ، بابائی ، احمدخزان ، زلانی ، پشت ماله ، داودی ، ملاسهرابی ، زبان مادری این طایفه کردی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

قبادی. [ ق ُ ] ( اِخ ) نام دهستانی است که ییلاق طایفه قبادی است محدود است از طرف شمال به دهستان جوانرود از طرف جنوب و باختر به دهستان باباجانی از طرف خاور به دهستان ولدبیگی. طول دهستان در حدود 15 وعرض آن 10 کیلومتر است. دهستان قبادی در طول دره ای واقع شده شامل چهار دِه به نام : صید عالی ، بانی بران ، زلان ، چشمه نسار در قسمت پایین دره و مزارع و چشمه سارهای نهر آب در قسمت علیای دره واقع و به خوش آب و هوائی معروف است. مرکز بخشداری تابستان در چشمه بیله تاب و نهرآب است. ایستگاه اتومبیل در چشمه گزنه است.تابستان همه روزه اتومبیل بین کرمانشاهان و نهرآب رفت و آمد مینماید. تابستان در حدود 500 خانوار از ایل قبادی در اطراف چشمه های مشروحه زیر ساکن می شوند. بیله تاب ، گزنه ، مله ترشک ، کانی چرمی ، باباجان ، بوزه ، چاله پهن و سه یاران. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

قبادی . [ ق ُ ] (اِخ ) اسم طایفه ای از ایلات کردایران است که در ییلاق نواحی کزبازان اطراف جوانرود،قشلاق پشت کوه شیخانی و زهاب مسکن دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 58 و 59). نام یکی از طوائف ثلاث است .
طایفه ٔ قبادی که در حدود یکهزار خانوار (ده نشین گرمسیر، سردسیر و چادرنشین )بوده از تیره های زیر تشکیل شده است : میرکی ، بازانی علی آقائی ، تنگ اژدهائی ، قلانی ، کوره ای ، بابائی ، احمدخزان ، زلانی ، پشت ماله ، داودی ، ملاسهرابی ، زبان مادری این طایفه کردی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قبادی . [ ق ُ ] (اِخ ) نام دهستانی است که ییلاق طایفه ٔ قبادی است محدود است از طرف شمال به دهستان جوانرود از طرف جنوب و باختر به دهستان باباجانی از طرف خاور به دهستان ولدبیگی . طول دهستان در حدود 15 وعرض آن 10 کیلومتر است . دهستان قبادی در طول دره ای واقع شده شامل چهار دِه به نام : صید عالی ، بانی بران ، زلان ، چشمه نسار در قسمت پایین دره و مزارع و چشمه سارهای نهر آب در قسمت علیای دره واقع و به خوش آب و هوائی معروف است . مرکز بخشداری تابستان در چشمه بیله تاب و نهرآب است . ایستگاه اتومبیل در چشمه گزنه است .تابستان همه روزه اتومبیل بین کرمانشاهان و نهرآب رفت و آمد مینماید. تابستان در حدود 500 خانوار از ایل قبادی در اطراف چشمه های مشروحه ٔ زیر ساکن می شوند. بیله تاب ، گزنه ، مله ترشک ، کانی چرمی ، باباجان ، بوزه ، چاله پهن و سه یاران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قبادی . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قباد.


قبادی . [ ق ُ ] (ع ص ) گندم قبادی ؛ گندم کهنه ٔ بد. رجوع به قباذیه شود.


پیشنهاد کاربران

تیره ای از طایفه قرقانی در عشایر قرقانی استان فارس میباشد

قبادی ، اسم فامیلی تیره ایی که در استان کرمانشاه اسلام اباد غرب دهستان شیان کلهر روستای قباد سکونت دارن و اسم این روستا یعنی قباد برگرفته از اسم پدری این تیره که به همین نام ( قباد ) بوده نامگذاری شده است که قباد اول در کشور عراق در استان دیاله در شهر مندلی از ایل قرولث ( قرولث جز ایل بزرگ کلهر بوده و با استان کرمانشاه همسایه میباشد ) بوده و در انجا سکونت داشته که بعد ها به این روستا مهاجرت نموده. تاریخچه و نامگذاری این روستا به ۴۰۰ سال یا ده نسل قبل بر میگردد.
خاندان قبادی مردمانی بزرگ، با اثالت و ریشه دار میباشند

ایل قبادی با توجە بە عشایر بودنشان و ییلاق و قشلاق این نوع زندگی در گذشتە ، در مناطق ازگلە درە ژالە و سرقلا و جیران و نیز در مناطقی از عراق ( شارە زور ) پراکندە و ساکن هستند .
از بزرگان این ایل می توان بە خانای قبادی شاعر و عارف بزرگ کرد اشارە کرد


کلمات دیگر: