کلمه جو
صفحه اصلی

دفتر نمایندگی

فارسی به عربی

وکالة

مترادف و متضاد

agency (اسم)
وکالت، نمایندگی، وساطت، ماموریت، دفتر نمایندگی، خبرگزاری، پیشکاری، گماشتگی

فرهنگ فارسی

بنگاه یا دفتری که به‌عنوان نمایندۀ یک شرکت عمل کند متـ . نمایندگی * مصوب فرهنگستان اول


فرهنگستان زبان و ادب

{agency} [مشترک حمل ونقل] بنگاه یا دفتری که به عنوان نمایندۀ یک شرکت عمل کند متـ . نمایندگی * مصوب فرهنگستان اول

پیشنهاد کاربران

اندیکاتور

اندیکاتور به معنی دفتر نماینده


کلمات دیگر: