مترادف بلافاصله : آنی، بی درنگ، دردم، علی الفور، فوراً، همان دم، فوری، بی وقفه
برابر پارسی : بی درنگ، اندر زمان، دردم
immediately, uninterruptedly
forthwith, immediate, presently, readily, soon, straightway, thereupon
صفت آنی، بیدرنگ، دردم، علیالفور، فوراً، هماندم، فوری، بیوقفه
آنی، بیدرنگ، دردم، علیالفور، فوراً، هماندم، فوری، بیوقفه
بلافاصلة. [ ب ِ ص ِ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + فاصله ) بدون فاصله . بدون آنکه فاصله ای (مکانی ) باشد. متصل . (فرهنگ فارسی معین ). ملاصق . || فوراً. (فرهنگ فارسی معین ). بی درنگ . بی آنکه فاصله ای (زمانی ) باشد.
بی درنگ