مترادف اسطقس : اساس، اصل، پایه، رکن، عنصر، مایه
اسطقس
مترادف اسطقس : اساس، اصل، پایه، رکن، عنصر، مایه
فارسی به انگلیسی
[[rare] element, [rare] temperaure, [informal] stoutness
shell, skeleton
مترادف و متضاد
اساس، اصل، پایه، رکن، عنصر، مایه
فرهنگ فارسی
ماخوذازیونانی، اصل، ماده، مایه، اصل هرچیز، عنصر، هریک ازعناصرچهارگانه( آب، خاک، باد، آتشاسطقسات جمع
( اسم ) ۱ - مایه ماده اصل هر چیز ماد. نخستین در آفرینش هیولی . ۲ - عنصرهای چهارگانه : آب و خاک و باد و آتش . ۳ - استخوان بندی هر چیز آنچه مای. قوام و دوام چیزهاست . جمع : اسطقسات .
( اسم ) ۱ - مایه ماده اصل هر چیز ماد. نخستین در آفرینش هیولی . ۲ - عنصرهای چهارگانه : آب و خاک و باد و آتش . ۳ - استخوان بندی هر چیز آنچه مای. قوام و دوام چیزهاست . جمع : اسطقسات .
فرهنگ معین
(اُ طُ قُ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - این کلمه در اصل یونانی است به معنی م اده و اصل هر چیزی ، عناصر چ ه ارگانه : آب ، خاک ، باد و آتش . ۲ - استخوان بندی هر چیز. ج . اسطقسات .
لغت نامه دهخدا
اسطقس. [ اُ طُ ق ُس س / اِ طُ ق ِ ] ( معرب ، اِ ) ( از یونانی اوستوقس ، عنصر ) ماده. مایه. ماده از هر چیزی. ( مؤید الفضلاء ). اصل هر شی :
حبر اکرم هم اسطقس کرم
نیر اعظم آیت دادار.
فنا هست اسطقس را نزد تو
و یا خود مر او را همیشه بقاست.
حبر اکرم هم اسطقس کرم
نیر اعظم آیت دادار.
خاقانی.
|| ماده. هیولی . || عنصر . ( غیاث ). آخشیج. عبارة عن احدی اربعة طبایع. ( تعریفات جرجانی ). بلغت رومی هر یک از چهار عنصر باشد که یکی از آن آتش است و دیگری آب و دیگری هوا و دیگری خاک. ( برهان ). رومیان یکی از چهار طبع را گویند. ( موید الفضلاء ). اسطقس کلمه ای است یونانی ، و معنی آن اصل هر چیز باشد. و عناصر اربعه را هم که عبارت از آب و خاک و هوا و آتش باشد به اسطقسات تعبیر کنند، زیراعناصر اربعه اصل آفرینش مرکبات که حیوانات و نباتات و معادن است باشند. کذا فی تعریفات السید الجرجانی.( کشاف اصطلاحات الفنون ). هر بسیطی که مرکب از آن ترکیب شود، چون سنگ و گل و آجر و چوب که قصر از آن مرکب شده و حروف که کلام از آن ترکیب یافته و واحد که عدداز آن مرکب گردیده است. و آنرا رکن گویند. و اسطقسات اربعه آتش و هوا و آب و خاک باشد و این چهار را عناصر نیز گویند. ج ، اسطقسات : فنا هست اسطقس را نزد تو
و یا خود مر او را همیشه بقاست.
ناصرخسرو.
|| در تداول عوام ، اسطقسش درست بودن ؛ محکم ، استوار، قوی ، سالم و تندرست بودن.فرهنگ عمید
۱. اصل هر چیز، ماده، مایه.
۲. هریک از عناصر چهارگانه (آب، خاک، باد، و آتش ).
۲. هریک از عناصر چهارگانه (آب، خاک، باد، و آتش ).
پیشنهاد کاربران
اسطقس: گاهی به معنای استحکام، دادای چهارچوبی محکم، صلابت بکار می رود.
اخشیج
اسطقس در یـونانی به معنای عنـصر اسـت.
منبع:
برگرفته از کتاب منطق دهم انسانی
درس چهارم
اقسام و شرایط تعریف
منبع:
برگرفته از کتاب منطق دهم انسانی
درس چهارم
اقسام و شرایط تعریف
اسطقس در یـونانی به معـنای عـنـصر است.
منبع:
کتاب منطق دهم انـسـانی
درس چهارم
اقسام و شرایط تعریف
منبع:
کتاب منطق دهم انـسـانی
درس چهارم
اقسام و شرایط تعریف
اسطقس در یونانی به معنای عنصر است.
منبع:
برگرفته از درس چهارم منطق دهم انسانی.
منبع:
برگرفته از درس چهارم منطق دهم انسانی.
اسطقس در یونانی به معنای عنصر است.
برگرفته از منطق دهم انسانی، درس ۴
برگرفته از منطق دهم انسانی، درس ۴
کلمات دیگر: