مترادف مسی : از جنس مس، مسین ، سیمین، آهنین، پولادین
متضاد مسی : زرین
made of copper
copper
از جنس مس، مسین ≠ زرین
۱. از جنس مس، مسین ≠ زرین
۲. سیمین
۳. آهنین، پولادین
مسی ٔ. [ م ُ ] (ع ص ) ج ،مسیئون . بدکردار و گناهکار و محروم . (ناظم الاطباء).بدی کننده و گناهکار. (فرهنگ نظام ). بدکردار. (دهار)(مهذب الاسماء). بدکردار. بدافعال . (از غیاث ) . بدکار. تباهکار. تبهکار. بدکاره . بزه کار. بزه مند. عاصی . مذنب . مجرم . آثم . اثیم . بدکنش . بدکننده ، مقابل محسن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مسی . [ ] (اِ) به هندی کاکنج است و در بعضی بلاد اطریلال را به این اسم خوانند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
مسی . [ م َس ْی ْ ] (ع مص ) بیرون آوردن نطفه از زهدان ناقه و پاک کردن رحم را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خارج ساختن نطفه از رحم و فرزند از شکم . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر گردانیدن شتران را. (از منتهی الارب )(آنندراج ). || نرم رفتن و کم رفتن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || به دست مالیدن و پاک کردن چیزی را. || برکشیدن هر چیزی که باشد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مسی . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مس . از جنس مس . ساخته شده از مس . || گونه ای رنگ سرخ مانند رنگ مس . به رنگ مس . مسی رنگ . || مس فروش . مسگر. || یک قسم سَنونی معمول هندوستان که رنگ میکند دندانها را. (ناظم الاطباء).
مسی . [ م ِس ْی ْ / م ُ ] (ع اِ) شبانگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (مهذب الاسماء).
۱. به رنگ مس؛ زرد مایل به قرمز.
۲. تهیهشده از مس.
بدکردار؛ گناهکار.