کلمه جو
صفحه اصلی

تمون

فرهنگ فارسی

بسیار نفقه دادن عیال را ذخیره کردن آنچه لازم باشد .

لغت نامه دهخدا

تمون. [ ت َ م َوْوُ ] ( ع مص ) بسیار نفقه دادن عیال را. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ذخیره کردن آنچه لازم باشد. از مؤنت. ( از اقرب الموارد ).

گویش مازنی

/temmoon/ تنبان

تنبان


پیشنهاد کاربران

هوالعلیم

تمون : تمبون ؛تنبون ؛ تمبان ؛ تنبان ؛ زیر شلواری؛ شلوار راحتی منزل


کلمات دیگر: