کلمه جو
صفحه اصلی

تقریبا


برابر پارسی : کم و بیش، کم وبیش، کما بیش، کمابیش، نزدیک به | ( تقریباً ) نزدیک به، نزدیک، کمابیش، کم و بیش

فارسی به انگلیسی

about, almost, approximately, circa, close , just, much, near, nearly, nigh, pretty, rather, roughly, round, some, virtually, well-nigh


nearly, almost


approximately, nearly, almost, about, circa, close, just, much, near, nigh, pretty, rather, roughly, round, some, virtually, well-nigh, around, literally

فارسی به عربی

اقترب منه , بعض , تقریبا , حول , قرب , کثیر , ما یقرب من ذلک

عربی به فارسی

تقريبا , بطور نزديک , فريبا


مترادف و متضاد

much (قید)
خیلی، تقریبا، بسیار، بسی، زیاد، بفراوانیدور

about (قید)
پیرامون، نزدیک، تقریبا، گرداگرد، بهر سو، بالاتر

circa (قید)
تقریبا

near (قید)
تقریبا، پیش

nigh (قید)
نزدیک، تقریبا

almost (قید)
تقریبا، قریبا، بطور نزدیک

approximately (قید)
تقریبا

nearly (قید)
تقریبا، تاحدی، مستقیما

some (قید)
تقریبا، اندکی، تاحدی، قدری، چندین، چندی، چندتا، تعدادی، کم و بیش

all but (قید)
تقریبا، بنزدیکی

well-nigh (قید)
در حدود، تقریبا، قریبا

sort of (قید)
تقریبا، نسبتا، بمقدار متوسط، به میزان متوسط

thereabout (قید)
تقریبا، در ان حدود، در همان نزدیکی

فرهنگ فارسی

ضد تحقیقا

لغت نامه دهخدا

( تقریباً ) تقریباً. [ ت َ ب َن ْ ]( ع ق ) ضد تحقیقاً. بطور حدس و تخمین و بطور قیاس و نزدیک به آن. ( ناظم الاطباء ). نزدیک. به نزدیک. در حدود. کمابیش. بیش و کم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی ساره

کمابیش، کم وبیش، نزدیک به


پیشنهاد کاربران

حدودا
تاحدودی

تا گریبی = تقریباً

کمابیش

حدودا

احتمالا شاید

کم و بیش

Approximately

A little more or less than an exact number or amount

تا حدودی

Approximately or almost

احتمالا


( slang )
just about
at about

Almost , more or less,

یک چند

قریب بصحت

( همچین ) بگی نگی

after a fashion

بجای واژه تقریبا میشود از واژه پارسی درخورد بهره برد


کلمات دیگر: