کلمه جو
صفحه اصلی

منحنی


مترادف منحنی : انحنادار، خمیده، قوس دار، کج، مقوس، هلال، خمیده

متضاد منحنی : مستقیم

برابر پارسی : خَم، کوژ، کج، کمانی، خم، کمان

فارسی به انگلیسی

arc, curve, graph, semicircle, curve(d)

curve(d)


arc, curve, graph, semicircle


فارسی به عربی

دورة , نزعة

عربی به فارسی

خط منحني , چيز کج , خط خميده انحناء , پيچ


مترادف و متضاد

curve (اسم)
خم، منحنی، خمیدگی، پیچ، خط منحنی، چیز کج، خط خمیده انحناء

curved (صفت)
خم، منحنی، چنبری

crumpled (صفت)
منحنی، مچاله

askew (صفت)
مورب، اریب وار، منحنی

bent (صفت)
خم، منحنی، خم شده، خمیده، مایل

انحنادار، خمیده، قوس‌دار، کج، مقوس ≠ مستقیم


هلال، خمیده


۱. انحنادار، خمیده، قوسدار، کج، مقوس
۲. هلال، خمیده ≠ مستقیم


فرهنگ فارسی

خمیده، کج
( اسم ) ۱ - خمیده کج . ۲ - خمیده قامت : [ پیر منحنی ] . یا خط منحنی خطی است که نه راست ( مستقیم ) باشد و نه شکسته ( منکسر ) مقابل خط مستقیم و خط منکسر . یا مرکز منحنی نقطه ایست که نقاط منحنی نسبت بان متقارنند چون مرکز دایره و کره .

فرهنگ معین

(مُ حَ ) [ ع . ] (اِفا. ) کج ، خمیده . ،خط ~ خطی است که نه راست باشد نه شکسته .

لغت نامه دهخدا

منحنی. [ م ُ ح َ ] ( ع ص ) خمیده. ( غیاث ) ( آنندراج ). کج و خمیده. ( ناظم الاطباء ). خم. بخم. خمیده. منعطف. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
تا در عمل هندسه نگردد
خطی که بود منحنی موازی.
مسعودسعد.
گرداند او به دست شب و روز و ماه و سال
چون دال منحنی الف مستقیم ما.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 32 ).
اشکال هندسی چون مثلثات و مربعات و کثیرالاضلاع و مدور و مقوس و منحنی و مستقیم برکشید. ( سندبادنامه ص 65 ).
- خط منحنی ؛ ( اصطلاح هندسه ) خطی است که نه مستقیم باشد و نه منکسر و نه شامل قطعات مستقیم.و ممکن است باز باشد چون قوسی از دایره و بیضی و جزآنها و یا بسته باشد مانند دایره. رجوع به دایرة المعارف فارسی ذیل خط شود :
تا حرف بی نقط بود و حرف با نقط
تا خط مستوی بود و خط منحنی...
منوچهری.
|| گوژپشت. ( غیاث ) ( آنندراج ). خمیده قامت. کوز.کوژ. دوتا :
شاد باش ای منحنی پشت تو اندر راه دین
دیر زی ای ممتحن خصم تو اندر امتحان.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 229 ).
صد جوال زر بیاری ای غنی
حق بگوید دل بیار ای منحنی.
مولوی.
باز از بعد گنه لعنت کنی
بر بلیس ایرا از اویی منحنی.
مولوی.
کاین فلک منحنی سالخورد
قد الف وار مرا دال کرد.
خواجو.
می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی.
حافظ.
|| مجازاً به معنی ضعیف و ناتوان. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

خمیده، کج.

دانشنامه عمومی

خَم یا مُنحَنی یک مفهوم هندسی است.
منحنی مسطح: خمی است که بر روی سطح دوبعدی (صفحه)قابل جایگیری است.
منحنی کج: خمی فضایی است که روی هیچ صفحه ای قرار نگیرد.
در ریاضیات، مفهوم منحنی (خم) برای نشان دادن یک شیء یک بعدی و پیوسته به کار می رود. یک مثال ساده دایره است. در گفتگوی روزمره یک خط صاف منحنی در نظر گرفته نمی شود. ولی در مکالمهٔ ریاضیاتی خط های مستقیم و پاره خط ها نیز خم اند. تعداد زیاد دیگری منحنی در هندسه مطالعه می شوند.
عبارت منحنی (خم) همچنین در حالاتی استفاده می شود که آن را تقریباً هم معنی با تابع ریاضی یا نمودار تابع می سازد.
بطور کلی، خم یا منحنی بر دو گونه است:
منحنی (فیلم). منحنی (انگلیسی: Curve) یک فیلم به کارگردانی ئی یین سافتلی است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. از جمله بازیگران این فیلم می توان به تدی سیرس و جولیان هاف اشاره کرد.
جیسون بلوم
جولی یورن
ژاومه کویت-سرا
یک زن وقتی که مسافر بین راهی باعث تصادفش می شود در ماشین خود گیر می افتد.

منحنی (مجموعه تلویزیونی). منحنی (به انگلیسی: Helix) مجموعه تلویزیونی علمی-تخیلی مهیج است که اولین قسمتش در تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۱۴ از شبکه Syfyاکران شد.این مجموعه داستان عده ای محقق مرکز کنترل و پیشگیری بیماری را بیان میکند که برای بررسی احتمال شیوع یک بیماری به یک مرکز تحقیقاتی در آرکتیک سفر میکنند. زمانیکه آنجا هستند درمیابند که در یک موقعیت مرگ و زندگی قرار دارند که میتواند سرنوشت بشر را تغییر دهد. پخش ۱۳ قسمت برای فصل اول تایید شده است.
بیلی کمپل
هیرویوکی سانادا
کایرا زگورسکی
مارک قنیم

دانشنامه آزاد فارسی

مُنحَنی (curve)
مُنحَنی
در هندسۀ مقدماتی، خطی بدون هر گونه جزء مستقیم. به این معنی، در مقابل خط راست می آید. مجموعه یا مکان هندسی نقاطی با خاصیت مشترک را نیز منحنی می نامند. مثلاً دایره مجموعۀ نقاطی است که از نقطه ای مفروض، با نام مرکز، هم فاصله اند. سایر منحنی های هندسی معروف و متداول در هندسۀ مسطحۀ مقدماتی عبارت اند از بیضی، سهمی، و هذلولی. این منحنی ها حاصل تقاطع یک صفحه با یک سطح مخروطی دوّار تحت زوایای گوناگون اند. بسیاری از منحنی ها برای حل مسئله های خاص در هندسه و مکانیک ابداع شده اند، مانند پیچک وار و چرخ زاد. در هندسۀ تحلیلی، منحنی، مجموعۀ نقاطی است که مختصات آن ها در معادلۀ مفروضی صدق کند. به این معنی، خط راست هم نوع خاصی از منحنی است. در این حالت، معادلات منحنی ها محدودیت هایی دارند که آن ها را، مثلاً، از معادلات رویه ها متمایز می کند.

فرهنگ فارسی ساره

کمان، کمان


جدول کلمات

کوژ

پیشنهاد کاربران

متضاد:صاف

کمانه، کمانی ، رودانه

کج و کوله

کوله

《 پارسی را پاس بِداریم 》
مُنحَنی
واژه ای اَرَبی که تاکُنون واژه ای شایِسته بَر پایه یِ دستورِ واژه سازیِ پارسی بَرایِ آن بَرساخته نَشُده اَست .
پیش نَهاد :
با نِگَرِش به چِهرِ خَمینِ یا خَمان یا خَمدار آن پیش نَهاد می شَوَد اَز کارواژه یِ خَمیدَن یا خَمودَن بَهره بُرده شَوَد.
نِمونه هایِ کارپایه دَر پارسی :
آمادَن / آمودَن ؛ فَرمودَن ، نِمودَن ، . . .
پِیمیدَن / فُهمیدَن، . . .
کارپایه / مَصدَر : ( خَمیدَن ) ، خَمودَن مانَندِ : نِمودَن
● مُنحَنی = خَمودار ( خَمیدار )
خَمودار : بِسَنجید با نِمودار
خَمودار : خَمود - آر مانَندِ : نِمودار : نِمود - آر

با کاربر ایرزاد همسو ام.
بهترین برابرنهاد برای واژه منحنی، واژه زیبا و خوش آوای خمیدار است.


کلمات دیگر: