مترادف مسابقه : آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور، پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، هم چشمی، پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن، تاختن، جنگیدن
برابر پارسی : پیشی، آورد، زورآزمایی، همتازی، پیکار، هم آوردی، هماوری
competition
bout, competition, contention, contest, duel, event, gammy, gymkhana, match , meet, race, sport, wrestle
مباحثه وجدل کردن , اعتراض داشتن بر , ستيزه کردن , مشاجره , مسابقه , رقابت , دعوا
پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن
تاختن
جنگیدن
آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور
پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، همچشمی
۱. آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور
۲. پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، همچشمی
۳. پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن
۴. تاختن
۵. جنگیدن
بازی یا رقابت رسمی بین دستکم دو ورزشکار یا دو تیم
مسابقة. [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ) مسابقه . سباق . با کسی پیش گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن . (منتهی الارب ). پیشی گرفتن بر کسی در سباق . (اقرب الموارد). با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن . (المصادرزوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). پیشی گرفتن با کسی در دویدن و تاختن و با یکدیگر تیر انداختن . (مجمل اللغة). پیشی جستن بر یکدیگر. مناهزة. همرانی . اسبدوانی . راجع به مسابقه و اسبدوانی در اسلام و تاریخچه ٔآن ، رجوع به تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 157 شود.
براوَرکی
هماورد، پیکار