( اسم ) ۱ - مونث محمر . ۲ - ادویه ای که در تماس با جلد بدن موجب تحریک و سرخی آن ناحیه بشوند ادویه ای که نقط. مالیده شد. به پوست را تحریک کنند و سبب اتساع عروق آن ناحیه بشوند و بالنتیجه تولید سرخی نمایند .
نام قدیم خرمشهر
محمرة. [ م ُ ح َم ْ م َ رَ ] (ع ص ) تأنیث محمر.
محمره . [ م َ ح َم ْ م َ رَ ](اِخ ) نام قدیم خرمشهر است ، شهری به خوزستان در ساحل شرقی کارون آنجا که کارون به شط پیوندد در چهارده هزارگزی آبادان و 120هزارگزی اهواز. پلی آن را به جزیره ٔ آبادان متصل سازد. رجوع به سفرنامه ٔ حاج نجم الملک به خوزستان چ دبیرسیاقی صص 89 - 99 و خرمشهر شود.
محمرة. [ م ُ ح َم ْ م ِ رَ ] (اِخ ) گروهی از خرمیه خلاف مبیضه ، محمر، یکی . آنها که شعاری سرخ رنگ دارند چون مبیضه و مسوده و آنان فرقه ای از خرمیه اند و یکی آن محمر است که از مخالفان مبیضه اند. و گویند به معنای کسانی هستند که درفش خود را سرخ رنگ کنند. (از لسان العرب ). نامی باشد از فرقه ٔ سبعیه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به سبعیه و رجوع به خرمیه شود.
محمرة. [ م ُ ح َم ْ م ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث محمر: ادویه ٔ محمرة، محمرات . رجوع به مُحَمِّر شود.