کلمه جو
صفحه اصلی

مستقبل


مترادف مستقبل : آتی، آتیه، آینده

متضاد مستقبل : حال، گذشته

برابر پارسی : آینده، پیشتاز، پیشواز

فارسی به انگلیسی

future, (one) who goes out to meet someone

the future comer


(one) who goes out to meet someone


فارسی به عربی

مستقبل

عربی به فارسی

اينده , مستقبل , بعدي , بعد اينده , اتيه , اخرت


مترادف و متضاد

future time (اسم)
مستقبل

آتی، آتیه، آینده ≠ حال، گذشته


فرهنگ فارسی

آینده، زمان آینده، استقبال کننده، پیشواز رونده، پیش آینده
(اسم ) ۱- روی آورنده پیش آینده . ۲ - آنکه به پیشواز مسافررود استقبال کننده پذیره کننده : ... اجل است که چون قادمی روی بمن نهادست ومن چون مستقبلی .... پیش او باز می روم . جمع : مستقبلین .

فرهنگ معین

(مُ تَ بَ ) [ ع . ] (اِمف . ) زمان آینده .
(مُ تِ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) استقبال کننده ، به پیشواز رونده .

(مُ تَ بَ) [ ع . ] (اِمف .) زمان آینده .


(مُ تِ بِ) [ ع . ] (اِفا.) استقبال کننده ، به پیشواز رونده .


لغت نامه دهخدا

مستقبل. [ م ُ ت َ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از استقبال. روی به چیزی آرنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی ، کسی که به طرف قبله متوجه است. || پیش آینده. ( غیاث ) ( آنندراج ). مقابل مستدبر. ( از اقرب الموارد ). پیشوازکننده. به پیشواز شونده. پذیره آینده. || زمانه پیش آینده که مقابل ماضی و حال است. ( غیاث ) ( آنندراج ). زمانی که بعد از حال آید. استقبال. ( از اقرب الموارد ). مُستقبَل. ( از المنجد ). زمانی که منتظر بوجود آمدن آن باشی پس از زمانی که در آن هستی ، و بدین نام خوانده شده است بسبب اینکه زمان به استقبال آن میرود . ( از تعریفات جرجانی ). مضارع. غابر. آینده :
بیش از همه شاهانست از ماضی و مستقبل
بیش از همه میران است از شیری و از شاری .
منوچهری.
همچنین هر کس به اندازه ٔنظر
غیب مستقبل ببیند خیر و شر.
مولوی ( مثنوی ).
که چه خواهم خورد مستقبل عجب
لوت فردا از کجا سازم طلب.
مولوی ( مثنوی ).
- امثال :
المستقبل کشاف .

مستقبل. [ م ُ ت َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) نعت مفعولی از استقبال. آنچه بسوی آن روی آورند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استقبال شود. || زمانی که بعد از حال آید. مستقبِل. ( المنجد ). || در اصطلاح مصوران ، تمام رخ. تصویر دوچشمی. تصویر که دو چشم و هر دو رخساره دارد در مقابل نیمرخ که به اصطلاح مصوران تصویر یک چشمی را گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ).

مستقبل . [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از استقبال . آنچه بسوی آن روی آورند. (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || زمانی که بعد از حال آید. مستقبِل . (المنجد). || در اصطلاح مصوران ، تمام رخ . تصویر دوچشمی . تصویر که دو چشم و هر دو رخساره دارد در مقابل نیمرخ که به اصطلاح مصوران تصویر یک چشمی را گویند. (غیاث ) (آنندراج ).


مستقبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استقبال . روی به چیزی آرنده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله . (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی ، کسی که به طرف قبله متوجه است . || پیش آینده . (غیاث ) (آنندراج ). مقابل مستدبر. (از اقرب الموارد). پیشوازکننده . به پیشواز شونده . پذیره آینده . || زمانه ٔ پیش آینده که مقابل ماضی و حال است . (غیاث ) (آنندراج ). زمانی که بعد از حال آید. استقبال . (از اقرب الموارد). مُستقبَل . (از المنجد). زمانی که منتظر بوجود آمدن آن باشی پس از زمانی که در آن هستی ، و بدین نام خوانده شده است بسبب اینکه زمان به استقبال آن میرود . (از تعریفات جرجانی ). مضارع . غابر. آینده :
بیش از همه شاهانست از ماضی و مستقبل
بیش از همه میران است از شیری و از شاری .

منوچهری .


همچنین هر کس به اندازه ٔنظر
غیب مستقبل ببیند خیر و شر.

مولوی (مثنوی ).


که چه خواهم خورد مستقبل عجب
لوت فردا از کجا سازم طلب .

مولوی (مثنوی ).


- امثال :
المستقبل کشاف .

فرهنگ عمید

آینده، زمان آینده.
۱. استقبال کننده، پیشوازرونده، پیش آینده.
۲. (اسم ) [قدیمی] زمان آینده.

آینده؛ زمان آینده.


۱. استقبال‌کننده؛ پیشوازرونده؛ پیش‌آینده.
۲. (اسم) [قدیمی] زمان آینده.


دانشنامه آزاد فارسی

مُسْتَقْبَل
در اصطلاح دستور زبان، فعلی برای نشان دادن عمل یا حالتی که در آینده اتفاق خواهد افتاد که از بن ماضی فعل مورد نظر ساخته می شود و قبل از آن بن مضارعِ فعلِ «خواستن» + شناسه های مضارع، به عنوان فعل معین، بیاید: «خواهم رفت». در فارسی معاصر، برای بیان این فعل، غالباً از ساخت مضارع اخباریِ فعل «خواستن» + مضارع التزامیِ فعل موردِ نظر استفاده می شود: «می خواهم بروم».

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّسْتَقْبِلَ: رو آورنده
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)

جدول کلمات

اتی

پیشنهاد کاربران

جلودار

آینده


کلمات دیگر: