لا ابالی، مسامحه کار، اهمال کار، بی علاقه، بی حال، سهل انگار
inconsiderate(صفت)
بی پروا، بی فکر، بی ملاحظه، سهل انگار
فرهنگ فارسی
( صفت ) آن که همه چیز را آسان انگارد لاقید لاابالی . آنکه کاری را آسان شماردودر آن دقت نکند، لاقید
فرهنگ معین
(سَ اِ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن که همه چیز را آسان انگارد.
لغت نامه دهخدا
سهل انگار. [ س َ اِ ] ( نف مرکب ) آنکه کارها را آسان شمرد و بی اعتنایی کند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
کسی که هر کار یا پیشامدی را آسان انگارد، آن که کاری را آسان شمارد و در آن دقت نکند، لاقید.
پیشنهاد کاربران
متهاون
سر به هوا
خرابی اتفاق افتادن بخاطر به اندازه ای کافی جدی نبودن. این است معنای سهل انگاری و آسان گیری. متضاد سهل انگار کردن سخت گیری کردن است. معنایش بیش از حد کافی جدی بودن است. مثلا به قدری نگران خراب شدن ماشین که هر هفته بدون دلیل مناسب مراحل معاینه فنی را برایش بگذرانیم. سهل انگاری مثال : فکر کنیم که خدا کار بد ما را پاداش بد نمی دهد و کار بد کنیم. سخت گیری نکنیم، اما جدی گیری کنیم. شوخی مگه ؟
ولنگار
casual بی دقت، شلخته، سر به هوا، سهل انگار، اهمالگر e. g. he has been far too casual in his research او در پژوهش خود بیش از اندازه سهل انگاری کرده است.
ولنگار درنگی: برو تا به درگاه افراسیاب - درنگی مباش و منه سر بخواب ( شاهنامه )